در آيات زيادي از قرآن آمده است كه وظيفه ي محمد فقط ابلاغ
پيام است مثلا:
- قُلْ أَطِيعوا اللَّه وأَطِيعوا الرَّسولَ فَإِن تَولَّوا فَإِنَّما علَيهِ ما حملَ وعلَيكُم ما
( حملْتُم وإِن تُطِيعوه تَهتَدوا وما علَى الرَّسولِ إِلَّا الْبلَاغُ الْمبِينُ (نور 54
ترجمه: بگو خدا و پيامبر را اطاعت كنيد پس اگر پشت نموديد [بدانيد كه]
بر عهده اوست آنچه تكليف شده و بر عهده شماست آنچه موظف هستيد و
اگر اطاعتش كنيد راه خواهيد يافت و بر فرستاده [خدا] جز ابلاغ آشكار
نيست
اين دسته آيات توسط آيات جهاد (كه محمد و مسلمانان را مامور جنگ با
كفار مي كنند تا كفار مسلمان شوند) نسخ شده اند، مثلا:
( يا أَيها النَّبِي جاهِدِ الْكُفَّار والْمنَافِقِينَ واغْلُظْ علَيهِم ...(توبه 73
( ترجمه: اى پيامبر با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت بگير ..( 73
يعني محمد بايد به زور مردم را مسلمان كند.
اين نسخ نيز قابل اجتناب بوده است. فقط كافي بود كلمه ي الا
(فقط) در آيات بلاغ نبود و يا اينكه گفته مي شد كه اكنون كه قدرت نداري
وظيفه ات ابلاغ است. اگر اين نسخ كار خدا بود خدا از ابتدا مي دانست كه
وظيفه ي محمد فراتر از ابلاغ است بنابراين در آيات دسته ي اول، وظيفه
ي محمد را منحصر در ابلاغ نمي كرد. بنابراين، اين نسخ نيز كار محمد
است و ناشي از ناآگاهي وي به آينده. در ابتدا كه قدرت نداشت وظيفه ي
خود را فقط ابلاغ مي دانست و وقتي قدرت گرفت و متوجه شد كه مي
تواند با شمشير مردم را مسلمان كند جنگ را نيز وظيفه ي خود قلمداد كرد.