Wednesday, December 12, 2018

قبول حكم دوره ي قبل از اسلام و نسخ بعدي آن

در موارد متعددي، قرآن حكم يا قانوني كه در عرف عربستان قبل
از اسلام جاري بوده است را پذيرفته است و سپس با آيه ي ديگري آنرا
نسخ كرده است، مثلا در دوره ي قبل از اسلام مردي كه مي مرد و همسري
داشت، همسرش تا يك سال حق داشت در خانه ي شوهر بماند و از اموال
شوهر براي زندگي اش مصرف كند 
. اين سنت در آيه ي زير مورد قبول
قرار گرفته است.
- والَّذِينَ يتَوفَّونَ مِنكُم ويذَرونَ أَزواجا وصِيةً لِّأَزواجِهِم متَاعا إِلَى الْحولِ غَيرَ
( إِخْرَاجٍ ..(بقره 240
ترجمه: و كسانى از شما كه مرگشان فرا مى رسد و همسرانى بر جاى
مى گذارند [بايد] براى همسران خويش وصيت كنند كه آنان را تا يك سال
1المصفي من علم الناسخ و المنسوخ ، تأليف: عبد الرحمن بن الجوزي أبو الفرج
بهره مند سازند و [از خانه شوهر] بيرون نكنند..
حكم فوق با آيه ي زير لغو (نسخ) شد:
- والَّذِينَ يتَوفَّونَ مِنكُم ويذَرونَ أَزواجا يتَرَبصنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَربعةَ أَشْهرٍ وعشْرًا
فَإِذَا بلَغْنَ أَجلَهنَّ فَلاَ جنَاح علَيكُم فِيما فَعلْنَ فِي أَنفُسِهِنَّ بِالْمعرُوفِ واللّه بِما
( تَعملُونَ خَبِيرٌ (بقره 234
ترجمه: و كسانى از شما كه مى ميرند و همسرانى بر جاى مى گذارند
[همسران] چهار ماه و ده روز انتظار م ىبرند پس هرگاه عده خود را به پايان
رساندند در آنچه آنان به نحو پسنديده درباره خود انجام دهند گناهى بر
شما نيست و خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است.
اينگونه موارد نسخ نيز مؤيد غير الهي بودن قرآن است. محمد در
برخورد با وقايع جديد قانوني نداشت بنابراين، قانون كفار قبل را مي
پذيرفت و پس از مدتي متوجه مي شد كه قانون قبلي مناسب نيست و آنرا
عوض مي كرد. در صورتيكه اگر قرآن ساخت خدا بود، خدا نيازي به
قرض گرفتن احكام از دوره ي جاهلي نداشت و از همان ابتدا مي توانست
حكم مطلوب را صادر كند.

Tuesday, November 20, 2018

نسخ اول سوره به آخر سوره

در سوره ي مزمل آمده است:
- يا أَيها الْمزَّملُ ﴿ 1﴾ قُمِ اللَّيلَ إِلَّا قَلِيلًا ﴿ 2﴾ نِصفَهأَوِ انقُصمِنْهقَلِيلًا ﴿ 3﴾ أَو
﴾ زِدعلَيهِ ورتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا ﴿ 4

ترجمه: اى جامه به خود پيچيده ( 1) به پا خيز شب را مگر اندكى ( 2)نيمى
از شب يا اندكى از آن را بكاه ( 3) يا بر آن [نصف] بيفزاى و قرآن را شمرده
( شمرده بخوان ( 4
در اين آيات از محمد مي خواهد كه بيش از نيمي از شب را بيدار باشد و
قرآن بخواند. ولي با فاصله ي كوتاهي در آيه ي 20 همين سوره اين حكم
را نسخ مي كند:
- إِنَّ ربكيعلَمأَنَّكتَقُومأَدنَى مِن ثُلُثَيِ اللَّيلِ ونِصفَهوثُلُثَهوطَائِفَةٌ منَ
الَّذِينَ معكواللَّهيقَدراللَّيلَ والنَّهارعلِمأَن لَّن تُحصوهفَتَابعلَيكُمفَاقْرَؤُوا
ما تَيسرَ مِنَ الْقُرْآنِ علِمأَن سيكُونُ مِنكُم مرْضَى وآخَرُونَ يضْرِبونَ فِي
الْأَرضِ يبتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وآخَرُونَ يقَاتِلُونَ فِي سبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَؤُوا ما تَيسرَ
( مِنْه(مزمل 20
ترجمه: در حقيقت پروردگارت مى داند كه تو و گروهى از كسانى كه با
تواند كمتر از دو سوم از شب يا نصف آن يا يك سوم آن را برم ىخيزيد و
خداست كه شب و روز را انداز هگيرى مى كند [او] مى داند كه [شما] هرگز
حساب آن را نداريد پس بر شما بخشيد پس هر چه از قرآن برايتان ميسر
است بخوانيد [خدا] مى داند كه به زودى در ميانتان بيمارانى خواهند بود و
[عده اى] ديگر در زمين سفر مى كنند [و] در پى روزى خدا هستند و
[گروهى] ديگر در راه خدا پيكار م ىنمايند پس هر چه از [قرآن] ميسر شد
( تلاوت كنيد ( 20
يعني لازم نيست بيش از نيمي از شب را بيدار باشيد بلكه هر چه

برايتان ميسر است قرآن بخوانيد. عجب خداي ناآگاه و نامهرباني را محمد
معرفي مي كند. اين خدا نمي داند كه براي مردم برخاستن بيش از نيمي از
شب براي خواندن قرآن سخت است و از طرف ديگر اين خدا آنقدر
نامهربان است كه چنين حكم سنگيني را براي افرادي كه روز در پي كار يا
جنگند صادر مي كند. اما در چند آيه ي بعد متوجه اين خطاهايش مي شود
و حكمش را تغيير مي دهد و مهربانتر مي شود. آيا اين كار خداي داناي
مهربان است؟ خير كار محمد است كه انساني مثل ماست چيزي را نسنجيده
مي گويد و بعد به اشتباهش پي مي برد.

Sunday, October 28, 2018

نسخ تحريم رابطه ي جنسي در شبهاي رمضان


در ابتدا كه روزه واجب شد نزديكي جنسي در شبهاي رمضان
حرام بود و بعضي مسلمانان طاقت نمي آوردند و جماع مي كردند سپس
اين آيه نازل شد و آنرا حلال كرد.
233
ئِكُم هنَّ لِباس لَّكُم وأَنتُم لِباس لَّهنَّ  - أُحِلَّ لَكُم لَيلَةَ الصيامِ الرَّفَثُ إِلَى نِس
علِم اللّه أَنَّكُم كُنتُم تَخْتانُونَ أَنفُسكُم فَتَاب علَيكُم وعفَا عنكُم فَالآنَ
( باشِرُوهنَّ..(بقره 187
ترجمه: در شبهاى روزه رابطه ي جنسي با زنانتان بر شما حلال گرديد آنان
براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستيد خدا مى دانست كه
شما به خودتان خيانت مى كرديد (يعني علي رغم حرمت، با زنانتان نزديكي
مي كرديد) پس توبه شما را پذيرفت و از شما درگذشت پس اكنون [در
( شبهاى ماه رمضان  میتوانيد] با آنان همخوابگى كنيد ...( 187
اين مطلب در روايات زيادي آمده است از جمله :
- حدثنا عبيد الله عن إسرائيل عن أبي إسحاق عن البراء وحدثنا أحمد بن
عثمان حدثنا شريح بن مسلمة قال حدثني إبراهيم بن يوسف عن أبيه عن
أبي إسحاق قال سمعت البراء رضي الله عنه لما نزل صوم رمضان كانوا لا
يقربون النساء رمضان كله وكان رجال يخونون أنفسهم فأنزل الله ( علم الله
أنكم كنتم تختانون أنفسكم فتاب عليكم وعفا عنكم ) (صحيح بخاري
( 1639/4 حديث 4238
ترجمه:...از براء نقل شده كه هنگاميكه روزه رمضان نازل شد مردان در تمام
رمضان به زنانشان نزديك نمي شدند و مردان به خود خيانت مي كردند
(نزديكي مي كردند) سپس آيه ي ( علم الله أنكم كنتم تختانون أنفسكم
فتاب عليكم وعفا عنكم ) نازل شد.
نسخ اين حكم بروشني نشان مي دهد كه صرفا ناشي از ناآگاهي
است. چون ابتدا جماع را حرام كرده و سپس متوجه شده كه مردان طاقت
نمي آورند (در بخاري آمده كه عمر چنين كرد و در مورد آن از محمد
سؤال كرد و بدنبال آن محمد اين آيه را نازل كرد) سپس آنرا لغو كرده
است. اگر كار خدا بود، خدا كه از ابتدا مي دانست كه اين حكم قابل تحمل
نيست پس از ابتدا جماع در شب رمضان را حلال مي كرد و مجبور نمي
شد نظرش را تغيير دهد.

Tuesday, October 23, 2018

نسخ دادن صدقه قبل از گفتگو با محمد

- مجادله 12
    نَجواكُم صدقَةً ذَلِك خَيرٌ لَّكُم وأَطْهرُ فَإِن لَّم تَجِدوا فَإِنَّ اللَّه غَفُوررحِيم
(12 )  أَأَشْفَقْتُم أَن  تُقَدموا بينَ يدي نَجواكُم صدقَاتٍ فَإِذْ لَم تَفْعلُوا وتَاب اللَّه 
(13)علَيكُم فَأَقِيموا الصلَاةَ وآتُوا الزَّكَاةَ وأَطِيعوا اللَّه ورسولَه واللَّه خَبِيرٌ بِما تَعملُونَ
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آورده ايد هرگاه با پيامبر نجوا مى كنيد پيش از - 
نجوا صدقه اى تقديم بداريد اين [كار] براى شما بهتر و پاكيزه تر است و اگر
چيزى نيافتيد بدانيد كه خدا آمرزنده مهربان است ( 12 ) آيا ترسيديد كه پيش
از نجوا صدقه هايى تقديم داريد و چون نكرديد و خدا [هم] بر شما بخشود
پس نماز را برپا داريد و زكات را بدهيد و از خدا و پيامبر او فرمان بريد و
( خدا به آنچه م ىكنيد آگاه است ( 13
در آيه ي 12 امر به دادن صدقه قبل از گفتگوي خصوصي با محمد صادر
شده و بعد در آيه ي 13 اين حكم نسخ شده است. جالب است بدانيد كه
حكم دادن صدقه قبل از آنكه اجرا شود نسخ شد. اين آيات نشان مي دهد
كه اين حكم و نسخ آن كار فردي ناآگاه است يعني محمد نه خدا. اولا دادن
ماليات براي صحبت كردن با محمد، عملي ظالمانه و غير اخلاقي است.
مسئولين سياسي و فرهنگي بايد در اختيار مردم باشند نه اينكه با وضع
ماليات مردم را برانند و محمد هم رهبر سياسي بود و هم رهبر مذهبي. ثانيا
محمد اين حكم را وضع كرد و در ابتدا نمي دانست كه مردم زير بار اين
ماليات نمي روند. قبل از اجرا متوجه شد كه حكمي غير قابل اجراست و
زير بار نرفتن مردم هم موجب وهن خودش مي شود، بنابر اين حكم را لغو
كرد. در صورتيكه اگر از خدا بود اصلا چنين حكمي را وضع نمي كرد
چون از عواقب آن اطلاع داشت. در اين نسخ بهانه ي لزوم تدريجي بودن
حكم هم، براي توجيه نسخ، بكار نمي آيد.

Thursday, October 18, 2018

نسخ آياتي كه وظيفه ي محمد را فقط ابلاغ مي دانند

در آيات زيادي از قرآن آمده است كه وظيفه ي محمد فقط ابلاغ
پيام است مثلا:
- قُلْ أَطِيعوا اللَّه وأَطِيعوا الرَّسولَ فَإِن تَولَّوا فَإِنَّما علَيهِ ما حملَ وعلَيكُم ما
( حملْتُم وإِن تُطِيعوه تَهتَدوا وما علَى الرَّسولِ إِلَّا الْبلَاغُ الْمبِينُ (نور 54
ترجمه: بگو خدا و پيامبر را اطاعت كنيد پس اگر پشت نموديد [بدانيد كه]
بر عهده اوست آنچه تكليف شده و بر عهده شماست آنچه موظف هستيد و
اگر اطاعتش كنيد راه خواهيد يافت و بر فرستاده [خدا] جز ابلاغ آشكار
 نيست 
اين دسته آيات توسط آيات جهاد (كه محمد و مسلمانان را مامور جنگ با
كفار مي كنند تا كفار مسلمان شوند) نسخ شده اند، مثلا:
(  يا أَيها النَّبِي جاهِدِ الْكُفَّار والْمنَافِقِينَ واغْلُظْ علَيهِم ...(توبه 73

( ترجمه: اى پيامبر با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت بگير ..( 73
يعني محمد بايد به زور مردم را مسلمان كند.
اين نسخ نيز قابل اجتناب بوده است. فقط كافي بود كلمه ي الا
(فقط) در آيات بلاغ نبود و يا اينكه گفته مي شد كه اكنون كه قدرت نداري
وظيفه ات ابلاغ است. اگر اين نسخ كار خدا بود خدا از ابتدا مي دانست كه
وظيفه ي محمد فراتر از ابلاغ است بنابراين در آيات دسته ي اول، وظيفه
ي محمد را منحصر در ابلاغ نمي كرد. بنابراين، اين نسخ نيز كار محمد
است و ناشي از ناآگاهي وي به آينده. در ابتدا كه قدرت نداشت وظيفه ي
خود را فقط ابلاغ مي دانست و وقتي قدرت گرفت و متوجه شد كه مي
تواند با شمشير مردم را مسلمان كند جنگ را نيز وظيفه ي خود قلمداد كرد.

Saturday, October 6, 2018

آيات نسخ

در قرآن در دو آيه، حكم نسخ آمده است:
( - وإِذَا بدلْنَا آيةً مكَانَ آيةٍ واللّه أَعلَم بِما ينَزِّلُ قَالُواْ إِنَّما أَنت مفْتَرٍ (نحل 101
ترجمه: و چون آيه اي را به جاى آيه ي ديگر بياوريم و خدا به آنچه به
نازل مى كند داناتر است مى گويند تو قطعا دروغ گوئي.
- ما نَنسخْ مِنْ آيةٍ أَو نُنسِها نَأْتِ بِخَيرٍ منْها أَو مِثْلِها أَلَم تَعلَم أَنَّ اللّه علَى كُلِّ
( شَيءٍ قَدِيرٌ (بقره 106
ترجمه: هر حكمى را نسخ كنيم يا آن را به [دست] فراموشى بسپاريم بهتر
از آن يا مانندش را م ىآوريم مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست
(106)
بر اساس اين دو آيه بعضي از آيات قرآن نسخ (لغو) شده اند يا كلا
فراموش شده اند.

Tuesday, October 2, 2018

نسخ چيست؟

ما انسانها در طول زندگيمان و حتي در يك هفته يا يك روز،
ممكن است نظرمان عوض شود. چيزي گفته باشيم يا انجام داده باشيم و
سپس متوجه شويم كه خطا كرده ايم يا بي دقتي كرده ايم و سپس آنرا
اصلاح كنيم. يعني تصميم يا نظر قبلي مان را كنار مي گذاريم و نظر
جديدي را انتخاب مي كنيم. هر دو مورد لغو و اصلاح احكام در
قرآن وجود دارد. به لغو حكم قبلي نسخ گفته مي شود. نسخ روش زيركانه
اي بود كه محمد براي گريز از تناقضات موجود در قرآن در پيش گرفت. به
اين روش هر تناقضي كه بين دو آيه احكام قرآن وجود دارد براحتي قابل
اغماض است چون گفته مي شود آيه اي كه از نظر زماني دير تر نازل شده
حكم اصلي است و حكم قبلي را نسخ مي كند.
نسخ در انسان يك امر طبيعي است. ولي آيا در مورد خدا هم نسخ
صحيح است؟ خير. هيچكدام از دلائل نسخ و اصلاح در مورد خدا معني
ندارد. خدا مي تواند در هر زمان تصميمي بگيرد كه براي هميشه درست
باشد. تغيير نظر نشانگر بي توجهي و نا آگاهي فرد در هنگام تصميم اوليه
است و اينكار در مورد خدا امكانپذير نيست. حتي در انسانهاي عادي تغيير
نظر مكرر، موجب بي اعتمادي به گوينده مي شود و نشانگر ضعف گوينده
است. همين نتيجه را محمد هم مي دانسته چنانچه در آيه ي زير آورده
است:
( - وإِذَا بدلْنَا آيةً مكَانَ آيةٍ واللّهأَعلَمبِما ينَزِّلُ قَالُواْ إِنَّما أَن ت مفْتَرٍ (نحل 101
ترجمه: و چون آيه اي را به جاى آيه ي ديگر بياوريم و خدا به آنچه به
نازل مى كند داناتر است مى گويند تو قطعا دروغ گوئي.
بنابراين تغيير نظر مكرر مخصوصا از خدا قبيح است. اما مفسرا ن
براي فرار از اين اشكال گفته اند كه خدا مي تواند حكمش را متناسب با
انسانهائي كه در زمانها و شرائط مختلف زندگي مي كنند تغيير دهد كه اين
تغيير بخاطر ضعف انسانهاست نه ضعف خدا. اين مطلب تكيه گاه مفسران
براي دفاع از نسخهاي قرآني است. البته حتي با قبول اين نظر نيز اگر خدا
بتواند حكم را بنحوي بيان كند كه مجبور به اصلاح آن نشود قطعا بهتر
است. اين نظر مفسران بطور نظري بظاهر قابل قبول مي آيد اما ما در اينجا
در بررسي عيني عده اي از نسخهاي مورد قبول، نشان خواهيم داد كه اين
نسخها نه ناشي از تدريجي بودن حكم است و نه ناشي از تناسب با
وضعيت انسانها در طول دوره ي نبوت محمد، بلكه ناشي از ناآگاهي است
و مؤيد آنست كه نسخ كار محمد است نه خدا. نشان خواهيم داد كه اگر
قرآن كار خدا بود، خدا مي توانسته احكام را بنحوي بيان كند كه نيازي به
نسخ نداشته باشد. علاوه بر آن، در مورد بسياري از نسخهاي قرآني
اشكالات اساسي ديگري نيز وجود دارد. اول اينكه بسياري از آيات منسوخ
از قرآن حذف نشده اند و بصراحت هم مشخص نشده اند. در سنت نيز،
همه ي موارد نسخ، بوضوح و بي ابهام ذكر نشده اند. اين اشكال موجب
ابهام و سردرگمي دائمي در درك قرآن شده است. انسانها دو يا چند آيه را
با احكام متضاد در قرآن مي يابند و نمي دانند چه كنند؟. يا به آيه اي
تمسك مي جويند غافل از اينكه ممكن است نسخ شده باشد. مثلا اكثر
روشنفكران مذهبي به آيه ي" لا اكراه في الدين" براي اثبات آزادي عقيده
در اسلام استدلال مي كنند و نمي دانند كه اينگونه آيات با آيات سيف نسخ
شده اند. طبعا اين ضعف نمي تواند كار خدا باشد بلكه كار محمد است كه
مثل هر انسان ديگري خطا مي كند. اشكال دوم بسياري از نسخهاي قرآني
آنست كه در مواردي اصلا نيازي به دادن حكم و لغو آن نبوده است،
چنانچه در مثالهاي آتي متوجه مي شويد.
بعلاوه نسخ با خود قرآن در تضاد است. قرآن در آيات متعددي
ادعا مي كند كه كلمات خدا كه در قرآن آمده است تبديل ناپذيرند. مثلا:
﴾ - و اتْلُ ما أُوحِيإِلَيكمِن كِتَابِ ربكلَا مبدلَ لِكَلِماتِهِ ﴿كهف 27
ترجمه: و آنچه را كه از كتاب پروردگارت به تو وحى شده است بخوان
( كلمات او را تغييردهنده اى نيست ( 27
- وتَمتكَلِمتربكصِدقًا وعدلاً لاَّ مبدلِ لِكَلِماتِهِ وهوالسمِيعالْعلِيم﴿انعام
﴾115
ترجمه: و سخن پروردگارت به راستى و عدل سرانجام گرفته است و هيچ
( تغييردهنده اى براى كلمات او نيست و او شنواى داناست ( 115
﴾ - لاَ تَبدِيلَ لِكَلِماتِ اللّهِ ﴿يونس 64
( ترجمه: كلمات خدا را تبديلى نيست ( 64
پس اين آيات بيانگر آنند كه كلام خدا در قرآن غيرقابل تبديل و تغيير
است. حال به اين آيه دقت كنيد:
( - وإِذَا بدلْنَا آيةً مكَانَ آيةٍ واللّهأَعلَمبِما ينَزِّلُ قَالُواْ إِنَّما أَنتمفْتَرٍ (نحل 101
ترجمه: و چون آيه اي را به جاى آيه ي ديگر بياوريم و خدا به آنچه به
نازل مى كند داناتر است مى گويند تو قطعا دروغ گوئي.
اين آيه و همچنين بقيه ي آيات نسخ همگي در تضاد با ادعاي
تبديل ناپذيري آيات قرآنند. اين تضاد هم مؤيد قطعي بر اينست كه قرآن
ساخته ي محمد است. حفظ قول و حرف در بين ما انسانها امري اخلاقي و
ارزشمند محسوب مي شود و محمد هم همين ادعا را مي كند. ولي ما
انسانها وقتي در تنگنا قرار مي گيريم يا منافعمان به خطر بيفتد از حرف و
قول قبلي خود مي گذريم و سعي مي كنيم اين تغيير قول را موجه جلوه
دهيم. اين دقيقا همان كاري است كه محمد كرده است و به خدا نسبت داده

است.
اين اشكالات و اشكالات ديگري كه در مورد نسخهاي خاص ذكر
مي كنيم، نشاندهنده ي آنست كه نسخهاي قرآني كار محمد است نه خدا.
محمد در اثر ناآگاهي و ضعفهاي ديگر، مثل هر انسان ديگري نظرات و
احكام خودش را تغيير مي داده و آنها را به خدا نسبت مي داده است.
بنابراين وجود نسخ در قرآن يك دليل قطعي بر اينست كه قرآن ساخته ي
محمد است نه خدا

Sunday, September 23, 2018

معجزه تراشي از يك شعر حافظ

در نقد معجزه تراشي رياضي 19 و 7 گفتم كه بخش اعظم كارهاي
ايشان مخصوصا در مورد عدد 7 بازي با اعداد است. ممكن است خواننده
سؤال كند بازي با اعداد يعني چه؟ در اين قسمت براي مشاهده ي عيني
بازي با اعداد، من با بكارگيري بعضي از روشهاي راشد خليفه و الكحيل
حداقل 14 معجزه از اولين بيت ديوان حافظ در آورده ام. اگر بازهم ادامه
مي دادم دهها معجزه ي ديگر هم در مي آمد. ملاحظه كنيد:
**************
الا يا ايها الساقي ادر كاسا و ناولها
كه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكلها
تعداد كلمات اين بيت 16 كلمه است و تعداد حروف بدون
تشديد 59 و تعداد حروف با تشديد 62 است و اين بيت چون اولين بيت
است از نظر شماره ي ابيات عدد 1 است.
-1 اگر تعداد حروف (با تشديد) را باضافه ي شماره ي بيت كنيم مضرب 7
62 +1 = 63 = 7 * است 9
-2 اگر تعداد كلمات و حروف بدون تشديد را كنار هم بگذاريم مضرب 7
1659 =7* است: 237
-3 اگر اعداد 1659 را با هم جمع كنيم مضرب 7 است:
1+6+5+9=21=7*3
-4 اگر عدد 1659 را با تك تك اعدادش جمع كنيم ضريب 7 است.
1+6+5+9+1659 =1680 = 7*240
-5 اگر عدد فوق را بصورت معكوس (از راست به چپ بنويسيم مضرب 7
0861=7* است: 123
-6 اگر تعداد حروف با تشديد و شماره ي كلمات را كنار هم بگذاريم
1662 ) و آنرا با تعداد تشديد و شماره ي بيت جمع كنيم مضرب 7 مي )
1662+3+1=1666=7* شود: 238
-7 با توجه به اينكه كلمه ي اساسي و مورد خطاب حافظ در اين بيت
ساقي است. حال اگر تعداد تكرار س (با تشديد) ا ق ي را در اين بيت
حساب كنيم مضرب 7 است.
س = 4
212
ا = 18
ق = 2
ي = 4
--- ----
28 = 7*4
-8 اگر تعداد تكرار حروف ساقي را در مصراع اول بدست آوريم عددي
بدست مي آيد كه مضرب 7 است.
الا يا ايها الساقي ادر كاسا و ناولها
2 0 2 1 5 2 1 2
20215212 = 7*2887887
-9 اگر عدد حاصل را معكوس بنويسيم باز هم مضزب 7 است:
21251202 =7*3035886
-10 اگر تعداد تكرار حروف ساقي را در مصراع دوم بدست آوريم عددي
بدست مي آيد كه مضرب 7 است.
كه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكلها
1 2 1 1 0 3 1 0
12110310 =7 * 1730044
-11 اگر اعداد حاصله از بيت اول و دوم را با هم جمع كنيم مضرب 7
است:
12110310 + 20215212 =32325522=7*4617932
-12 اگر عدد حاصل را معكوس بنويسيم باز هم مضزب 7 است:
22552323=7*3221760
-13 اگر دو عدد حاصل از دو مصراع را در كنار هم بگذاريم عدد بزرگي
بدست مي آيد كه مضرب 7 است:
2021521212110310 = 7 * 288788744587187
-14 اگر دو عدد حاصل از دو مصراع را در كنار هم بگذاريم ولي جاي دو
عدد را عوض كنيم بازهم عدد بزرگي بدست مي آيد كه مضرب 7 است:
1211031020215210 = 7 * 173004431459316
حال من هم مي توانم ادعا كنم كه وقتي از يك بيت ديوان حافظ
حداقل 14 معجزه در مي آيد پس حافظ پيغمبر اولوالعظم است

Thursday, September 20, 2018

ادعاي معجزه ي عدد 7 در قرآن

فرد بنام عبدالدائم الكحيل در سال 2006 كتابي تحت عنوان
"اشراقات الرقم سبعه في القرآن الكريم" منتشر كرد و مدعي شد كه عدد 7
بصورت معجزه در قرآن بكار گرفته شده است. ادعائي شبيه به عدد 19
راشد خليفه. در اين كتاب بسياري از روشهاي راشد خليفه و بعضي
روشهاي ديگر استفاده شده است. بخش اعظم اين كتاب بازي با اعدد
است، با شدتي بيش از آنچه راشد خليفه بكار گرفته بود. در اينجا برخي ازنكات مهم    كتاب وي را نقد مي كنم دکتر سها
- تعداد حروف بسم الله 21 عدد است كه بر 7 قابل قسمت است.

نقد: براي اينكه تعداد 21 شود موارد تشديد را دو حرف گرفته است ١

جالب است كه ايشان در صفحه ي 100 كتابش براي معجزه سازي نياز پيدا
كرده است كه تشديدهاي بسم الله را يك حرف بگيرد و يك حرف گرفته
است. ظاهرا اين معجزه سازان مردم را احمق فرض مي گيرند.
- اولين سوره ي قرآن ( فاتحه) داراي 7 آيه و از 21 نوع حرف است كه
مضربي از 7 است.
- حروف مقطعه 14 حرفند كه بر 7 قابل قسمت است.
- خلقت آسمانها در 6 روز 7 مرتبه در قران تكرار شده است.
نقد: خلقت آسمانها بطور كلي 30 بار در قرآن تكرار شده است چرا فقط
خلقت در 6 روز را محاسبه كرده اي؟
- سبع سماوات در 7 آيه ي قرآن آمده است.
نقد: در 9 آيه آمده است.
77 ( - عدد سوره ها از اولين لغت سبع (بقره 29 ) تا آخرين آن (نباء 78
سوره است كه مضرب 7 است.
- عدد آيات در محدوده ي فوق 5649 عدد است كه مضرب 7 است.
-1 رشاد خليفه براي اينكه حروف بسم الله با 19 جور در آيد تشديد ها را يك حرف در نظر
گرفته بود.

نقد: بسم الله ها را حساب نكرده است ولي چون بسم الله آيه ي هر سوره
است گرچه شماره گذاري نشده است بايد بحساب آيد كه 5724 آيه مي
شود و بر 7 قابل قسمت نيست.
- عدد آيات از آغاز بقره (كه اولين كلمه ي سبع را در بر دارد) تا آخر
سوره ي نباء (كه آخرين لغت سبع را در بر دارد) عدد 5705 است كه
مضرب 7 است.
نقد: بايد بسم الله را در نظر گرفت كه تعداد 5781 مي شود و بر 7 قابل
قسمت نيست.
- عدد آيات از ابتداي بقره تا اولين لغت سبع و عدد آيات از آخرين سبع
تا انتهاي سوره ي نباء 28 است كه مضربي از 7 است. چون سوره ي
الفاتحه داراي 7 آيه است اگر از ابتداي قرآن هم حساب كنيم مضرب 7
خواهد بود.
نقد: بايد بسم الله را در نظر گرفت كه دو مورد بر 7 قابل قسمت نيست فقط
از آخرين سبع تا پايان سوره ي نباء 28 آيه است كه بر 7 قابل قسمت
است. بعلاوه اگر محاسبه را از ابتداي قرآن در نظر گرفتيد بايد از طرف
ديگر تا انتهاي قرآن ادامه دهيد كه بر 7 قابل قسمت نيست.
- اولين كلمه ي قرآن "بسم" 22 بار و آخرين كلمه "الناس" 241 بار در
قرآن تكرار شده است. اگر اينها را كنار هم بنويسيم 24122 مضرب 7
است.
نقد: تعداد لغت بسم در قرآن 115 مرتبه و الناس 190 مرتبه تكرار شده اند.
نه بتنهائي نه جمع و نه در كنار هم بر 7 قابل قسمت نيستند.
- مطالب بقيه ي كتاب عمدتا بازي با اعداد است از اينجهت از بيان آنها
صرف نظر مي كنم.
نتيجه گيري
- ايرادات كلي كه در نتيجه گيري قبل در مورد راشد خليفه مطرح شد اينجا
هم صادق است.
- برخلاف آنچه وي ادعا مي كند عدد 7 در ساختار قرآن بكار گرفته نشده
است مثلا:
- تعداد سور قرآن مضرب 7 نيست.
- مجموع آيات قرآن مضرب 7 نيست.
- اولين سوره اي كه عدد سبع را در بر دارد مجموع آياتش مضرب
7 نيست.
- آخرين سوره اي كه عدد سبع را در بر دارد مجموع آياتش
مضرب 7 نيست.
- سوره هاي ديگري كه عدد سبع را در بر دارند آيات هيچكدام
مضرب 7 نيست.
- شماره ي سوره هائي كه عدد سبع را در بر دارند هيچكدام
مضرب 7 نيست.
- جمع آيات توحيد مضرب 7 نيست
- جمع آياتي كه نام محمد در آنان آمده است مضرب 7 نيست.
- آيات هيچكدام از اركان اسلام (شهادتين و نماز و روزه و زكات
و حج) مضرب 7 نيست.
- آيات مربوط به پيامبران مضرب 7 نيست.
- و دهها مورد مهم ديگر.

Thursday, September 13, 2018

دور گردش آب

     سير گردش آب عبارتست از: 1-تبخير آب از دريا و تشكيل ابر 
  2 - حركت دادن ابرها توسط باد و 3- ريزش باران از ابر 4- بازگشت آب به 
دريا. گفته شده كه سير گردش آب در قران آمده است و اين معجزه است.
اما از مراحل فوق مرحله ي 2و 3 در قرآن آمده است مثلا:
- وهوالَّذِي يرْسِلُ الرِّياحبشْرًا بينَ يديرحمتِهِ حتَّى إِذَا أَقَلَّتسحا با ثِقَالاً
سقْنَاهلِبلَدٍ ميتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْماء فَأَخْرَجنَا بِهِ مِن كُلِّ الثَّمرَاتِ كَذَلِكنُخْرِج
﴾ الْموتَى لَعلَّكُمتَذَكَّرُونَ ﴿اعراف 57
ترجمه: و اوست كه بادها را پيشاپيش [باران] رحمتش مژده رسان مى فرستد
تا آن گاه كه ابرهاى گرانبار را بردارند آن را به سوى سرزمينى مرده برانيم و
از آن باران فرود آوريم و از هر گونه ميوه اى [از خاك] برآوريم بدينسان
( مردگان را [نيز از قبرها] خارج مى سازيم باشد كه شما متذكر شويد ( 57
آيات با معني مشابه در قرآن فراوانند. اما اينكه باد ابرها را جابجا
مي كند و از ابر باران مي بارد كه امري روشن است كه انسانهاي اوليه هم
مي دانسته اند و معجزه نيست. حتي در دوران جاهلي (قبل از محمد) رانده
شدن ابر توسط باد و تقسيم بندي ابرها از نظر باران زائي و غيره وجود
داشته است.
١
از مراحل فوق مرحله ي 1 كه سختتر است و مرحله 4 كه
كمي دقت مي خواهد را قرآن نگفته است حتي مرحله ي 1 هم در عهد
   ( 8/ عتيق آمده است (مثلا در عاموس 5
بنابراين معجزه اي در كار نيست

Sunday, September 2, 2018

آيا زمان مرگ هركس از قبل بطور قطعي تعيين شده است؟

در قرآن و سنت گفته شده كه زمان مرگ افراد از قبل تعيين شده و
قطعي و لايتغير است. مثلا:
﴾ولَن يؤَخِّرَ اللَّهنَفْسا إِذَا جاء أَجلُها واللَّهخَبِيرٌ بِما تَعملُونَ ﴿منافقون 11-
ترجمه: وهر كس مرگش فرا رسد هرگز خدا به تاخير نم ىافكند و خدا به
( آنچه مى كنيد آگاه است ( 11
﴾  هوالَّذِي خَلَقَكُم من طِينٍ ثُمقَضَى أَجلاً وأَجلٌ مسمى عِنده﴿انعام 2-
ترجمه: اوست كسى كه شما را از گل آفريد آنگاه مدتى را [براى شما عمر]
( مقرر داشت ومرگ حتمى نزد اوست ( 2
( -وما كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَموتإِلاَّ بِإِذْنِ الله كِتَابا مؤَجلا(آل عمران 145
( ترجمه: و هيچ نفسى جز به فرمان خدا نميرد، سرنوشتى است معين( 145
- يقُولُونَ لَوكَانَ لَنَا مِنَ الأَمرِ شَيءما قُتِلْنَا هاهنَا قُل لَّوكُنتُمفِي بيوتِكُملَبرَز
( الَّذِينَ كُتِب علَيهِم الْقَتْلُ إِلَى مضَاجِعِهِم(آل عمران 154
ترجمه: مى گفتند اگر ما را در اين كار سهمي بود [و وعده پيامبر واقعيت
داشت] در اينجا (جنگ) كشته نمى شديم بگو اگر شما در خانه هاى خود
هم بوديد كسانى كه كشته شدن بر آنان نوشته شده قطعا به سوى
قتلگاههاى خويش مى رفتند.
اين ادعاي غلطي است و با بديهيات دانش امروز نمي سازد. قطعا
تغذيه مناسب، بهداشت و درمان در افزايش طول عمر مؤثرند و بهمين
دلائل است كه متوسط طول عمر بشر با پيدايش دانش جديد افزايش يافته
است. اگر مرگ زمان قطعي و از قبل تعيين شده اي داشت بشر نيازي به
مداوا و رعايت بهداشت نمي ديد.اگر بيمار مداوا شود در بسياري موارد
زنده مي ماند و عمر بيشتري خواهد داشت. و بهمين دليل است كه مردم
بدنبال بيماري بسوي درمان مي روند و از خطرها مي گريزند و در حفظ
جان خويش تلاش مي كنند.

Tuesday, August 28, 2018

زنده كردن زمين بعد از مرگ


در آيات متعدي در قرآن آمده است كه خدا زمين مرده (زمين در
زمستان) را در بهار زنده مي كند (گياه و موجودات زنده ي ديگر ايجاد مي
:كند. مثلا
- واللَّه الَّذِي أَرسلَ الرِّياحفَتُثِيرُ سحابا فَسقْنَاهإِلَى بلَدٍ ميتٍ فَأَحيينَا بِهِ الْأَرض
( بعدموتِها كَذَلِكالنُّشُور(فاطر 9
ترجمه: و خدا همان كسى است كه بادها را روانه م ىكند پس [بادها] ابرى
را برمى انگيزند و [ما] آن را به سوى سرزمينى مرده رانديم و آن زمين را
بدان [وسيله] پس از مرگش زندگى بخشيديم رستاخيز [نيز] چنين است
(9)
- يخْرِجالْحيمِنَ الْميتِ ويخْرِجالْميتمِنَ الْحيويحيِي الْأَرضبعدموتِها
( وكَذَلِكتُخْرَجونَ (روم 19
ترجمه: (خدا) زنده را از مرده بيرون مى آورد و مرده را از زنده بيرون
مى آورد و زمين را بعد از مرگش زنده م ىسازد و بدين گونه [از گورها]
بيرون آورده مى شويد.
در صورتيكه ما ميدانيم در زمستان تخم گياهان و حشرات وجود
دارند و زنده اند و در بهار در شرائط مناسب رشد مي كنند. در واقع گياه و
حيوان از خاك مرده بوجود نمي آيند. اين خطاي محمد نشان مي دهد كه
محمد نمي دانسته كه مثلا دانه ي گندم زنده است. و اين دلالت دارد كه
اين كلام از محمد است نه از خدا.

فكركردن توسط قلب در سينه

- أَفَلَميسِيرُوا فِي الْأَرضِ فَتَكُونَ لَهمقُلُوبيعقِلُونَ بِها أَوآذَانٌ يسمعونَ بِها
.( فَإِنَّها لَا تَعمى الْأَبصارولَكِن تَعمى الْقُلُوبالَّتِي فِي الصدورِ (حج 46
ترجمه: آيا در زمين گردش نكرد هاند تا دلهايى داشته باشند كه با آن
بينديشند يا گوشهايى كه با آن بشنوند در حقيقت چشمها كور نيست ليكن
( دلهايى كه در سينه هاست كور است ( 46
.( وإِنَّ ربكلَيعلَمما تُكِنُّ صدورهموما يعلِنُونَ (نمل 74

ترجمه: و در حقيقت پروردگار تو آنچه را در سينه هايشان نهفته و آنچه را
( آشكار مى دارند نيك م ىداند ( 74
- يعلَمما فِي ال سماواتِ والْأَرضِ ويعلَمما تُسِرُّونَ وما تُعلِنُونَ واللَّهعلِيم
﴾ بِذَاتِ الصدورِ ﴿تغابن 4
ترجمه: آنچه را كه در آسمانها و زمين است مى داند و آنچه را كه پنهان
مى كنيد و آنچه را كه آشكار مى داريد مى داند و خدا به ذات سينه ها
.( داناست ( 4
در آيات فوق و بسياري آيات ديگر قرآن و همچنين در سنت،
تفكر، ايمان، احساس و امثالهم به قلب درون سينه نسبت داده شده است كه
غلطي فاحش است. مثلا خليفه ي چهارم علي مي گويد " -به رگهاي
دروني انسان پاره گوشتي آويخته كه شگرف ترين اعضاي دروني اوست و
آن قلب است كه چيزهايي از حكمت و چيزهايي ضد آن در او وجود
دارد"(نهج البلاغه حكمت 105 ). در هيچ جائي در قرآن و سنت حتي
اشاره اي به مغز بعنوان محل ادراك نشده است.
اين خطا در گذشته ي تاريخ بشري و در تمام ملل شايع بوده است
در گذشته بشر نمي دانست كه مغز درون جمجمه چكاره است و تمامي
درك و احساس را به قلب نسبت مي داد در حاليكه قلب يك پمپ ساده ي
عضلاني است. محمد هم اين غلط را از محيطش گرفته و به اسم خدا وارد
قرآن كرده است. و اين دليل قطعي است بر اينكه قرآن ساخته ي محمد
است.

Saturday, August 18, 2018

خدا از كوههاي آسمان تگرگ نازل مي كند

(وينَزِّلُ مِنَ ال سماء مِن جِبالٍ فِيها مِن برَدٍ (نور 43
ترجمه: خدا از كوههاي آسمان تگرگ نازل مي كند. 
ظاهرا چون تگرگ مثل سنگ جامد است محمد گمان مي كرده در آسمان هم كوههايي از يخ وجود دارند كه تگرگها مثل سنگريزه ها از آنها جدا میشوند و به زمين مي ريزند. واقعا خطاي به اين فاحشي حيرت انگيز است

Tuesday, August 14, 2018

سوزاندن انسان زنده

سوزاندن انسان زنده بنحويكه در قرآن آمده با هيچ
جنايت بشري تناسب ندارد حتي اگر فرد جنايتكار فرد بيگناهي را سوزانده
باشد چون آتش دنيا ظاهر بدن را مي سوزاند نه درون بدن را. پس سوزاندن
امعاء و احشاء در جهنم نيز غيرعادلانه است. بعلاوه ضجر سوزاندن دنيوي
چند دقيقه بيش نيست ولي در سوزاندن جهنم بيهوشي و مرگ نيست. دوم:
جاودانگي عذاب با مجازات به مثل براي هيچ گناهي تناسب ندارد و با
عدالت و حتي عدالت تعريفي خود قرآن هم (مجازات به مثل) نمي سازد و
اين يكي از تناقضات بزرگ قرآن است. از طرفي مي گويد خدا مجازات به
مثل مي كند و از طرف ديگر مي گويد گناهكاران را زنده زنده بطور
جاودانه مي سوزاند. جالب است كه اين تناقض آشكار در بعضي آيات
مجازات به مثل هم وجود دارد دقت كنيد:
- والَّذِينَ كَسبواْ السيئَاتِ جزَاء سيئَةٍ بِمِثْلِها وتَرْهقُهمذِلَّةٌ ما لَهم منَ اللّهِ مِنْ
عاصِمٍ كَأَنَّما أُغْشِيتوجوههمقِطَعا منَ اللَّيلِ مظْلِما أُولَئِكأَصحابالنَّارِ هم
﴾ فِيها خَالِدونَ ﴿يونس 27

ترجمه: و كسانى كه مرتكب بديها شد هاند جزاى هر بدى مانند آن (بدي)
است و خوارى آنان را فرو مى گيرد در مقابل خدا هيچ حمايتگرى براى
ايشان نيست گويى چهره هايشان با پاره اى از شب تار پوشيده شده است
( آنان همدم آتشند كه در آن جاودانه خواهند بود ( 27
دقت كنيد در ابتداي آيه گفته خدا مجازات به مثل مي كند و در انتهاي آيه
مي گويد گناهكار را بطور جاودانه در آتش مي سوزاند. به بيان ديگر در
ابتداي آيه مي گويد مجازات با گناه تناسب دارد و در انتهاي آيه مي گويد
مجازات با گناه تناسب ندارد (چون مجازات هيچ گناهي معادل سوزاندن
.(جاودان نيست
حال مي پرسيم خداي محمد چه هدفي از شكنجه ي بيكران انسان
گناهكار دارد؟ يا مي خواهد انسان را تربيت كند و يا مي خواهد عدالت را
اجرا كند و يا از شكنجه ي انسان لذت مي برد. اگر مي خواهد انسانرا
تربيت كند (البته در قرآن چنين هدفي براي سوزاندن ذكر نشده است) كه
شكنجه روش تربيتي درستي نيست يعني خداي محمد انسانرا نمي شناسد.
اگر مي خواهد عدالت را اجرا كند كه سوزاندن بينهايت، بينهابت ظالمانه
است و تنها هدف سوم باقي مي ماند كه خداي محمد از شكنجه ي دائمي
مردم در جهنم لذت مي برد. كه اينهم با صفات خدا جور در نمي آيد. پس
آيا دادن اين نسبتهاي وحشتناك به خدا، جز از ذهن يك انسان كينه توزي
كه ساديسم شكنجه دارد، تراوش كرده است؟؟ آري اين محمد است كه
صفات خود را به خدا نسبت مي دهد.

Friday, August 10, 2018

مراحل رشد جنين


قرآن در آيات زير مراحل رشد جنين را ذكر كرده است:
- مؤمنون: ولَقَد خَلَقْنَا الْإِنسانَ مِن سلَالَةٍ من طِينٍ ﴿ 12 ﴾ ثُم جعلْنَاهنُطْفَةً فِي
قَرَارٍ مكِينٍ ﴿ 13 ﴾ ثُم خَلَقْنَا النُّطْفَةَ علَقَةً فَخَلَقْنَا الْعلَقَةَ مضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمضْغَةَ
عِظَاما فَكَسونَا الْعِظَاملَحما ثُم أَنشَأْنَاهخَلْقًا آخَرَ فَتَباركاللَّهأَحسنُ الْخَالِقِينَ
﴾14﴿
ترجمه: و به يقين انسان را از عصار هاى از گل آفريديم ( 12 ) سپس او را
نطفه اى در جايگاهى استوار قرار داديم ( 13 ) آنگاه نطفه را به صورت خون
بسته (علقه) درآورديم پس آن علقه را گوشت جويده شده (مضغه) قرار
داديم و آنگاه مضغه را استخوانهايى گردانيديم بعد استخوانها را با گوشتى
پوشانيديم آنگاه آفرينشى ديگر پديد آورديم آفرين باد بر خدا كه بهترين
.( آفرينندگان است ( 14

مراحل ذكر شده عبارتند از: تبديل نطفه به خون بسته (علقه) و
سپس تبديل به گوشت جويده شده (مضغه) و سپس تبديل به استخوان و
سپس استخوان توسط گوشت پوشيده مي شود و سپس آفرينش ديگر.
حديثي صحيح و متفق عليه در تفسير آيه ي فوق (و آيات مشابه)
آمده است

Wednesday, August 1, 2018

پوست بدن اهل جهنم پيوسته رويانده مي شود تا سوختن آنان دائمي باشد



 به زودى كسانى را كه به آيات ما كفر ورزيد هاند در آتشى درآوريم
كه هر چه پوستشان كباب گردد پوستهاى ديگرى بر جايش قرار مي دهيم تا
( عذاب را بچشند آرى خداوند تواناى حكيم است ( 56
یاتِنَا سوف نُصلِيهِم نَارا كُلَّما نَضِجت جلُودهم بدلْنَا هم  - إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِ
﴾ جلُودا غَيرَها لِيذُوقُواْ الْعذَاب إِنَّ اللّه كَانَ عزِيزًا حكِيما ﴿نساء 56

Thursday, July 19, 2018

جهنم شکنجه گاه خدا ( بخش دوم)

( - هذَا فَلْيذُوقُوهحمِيموغَساقٌ (ص 57
( ترجمه: اين جوشاب و چركاب است بايد آن را بچشند ( 57 -
- ابراهيم: من ورآئِهِ جهنَّم ويسقَى مِن ماء صدِيدٍ ﴿ 16 ﴾ يتَجرَّعهولاَ يكَاد
﴾17﴿يسِيغُهويأْتِيهِ الْموتمِن كُلِّ مكَانٍ وما هوبِميتٍ ومِن ورآئِهِ عذَاب غَلِيظٌ
( ترجمه: دوزخ پيش روى اوست و به او آبى چركين نوشانده مى شود ( 16 - 
آن را جرعه جرعه م ىنوشد و به ميل خود هرگز نمي نوشد (به او نوشانده
مي شود) و مرگ از هر جانبى به سويش مى آيد ولى نمى ميرد و عذابى
( سنگين به دنبال دارد ( 17
- ولَهمفِيها مِن كُلِّ الثَّمرَاتِ ومغْفِرَةٌ من ربهِم كَمنْ هو خَالِدفِي النَّارِ وسقُوا
﴾ ماء حمِيما فَقَطَّعأَمعاءهم﴿محمد 15
ترجمه: و در آنجا از هر گونه ميوه براى آنان (بهشتيان) است و [از همه
بالاتر] آمرزش پروردگار آنهاست [آيا چنين كسى در چنين باغى د لانگيز]
مانند كسى است كه جاودانه در آتش است و آبى جوشان به خوردشان داده
( مى شود [تا] روده هايشان را قطعه قطعه كند ( 15
شدت عذاب به حدي است كه جهنميان اگر مي توانستند حاضرند همه
چيز و همه كس خود را فدا كنند تا از عذاب نجات يابند
﴾ - معارج: يبصرُونَهميودالْمجرِملَويفْتَدِي مِنْ عذَابِ يومِئِذٍ بِبنِيهِ ﴿ 11
وصاحِبتِهِ وأَخِيهِ ﴿ 12 ﴾ وفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْويهِ ﴿ 13 ﴾ ومن فِي الْأَرضِ جمِيعا ثُم
﴾ ينجِيهِ ﴿ 14 ﴾ كَلَّا إِنَّها لَظَى ﴿ 15 ﴾ نَزَّاعةً لِّلشَّوى ﴿ 16
ترجمه: آنان را به ايشان نشان مى دهند گناهكار آرزو مى كند كه كاش براى
رهايى از عذاب آن روز مى توانست پسران خود را عوض دهد ( 11 )و [نيز]
همسرش و برادرش را ( 12 )و قبيله اش را كه به او پناه مى دهد ( 13 ) و هر
كه را كه در روى زمين است همه را [عوض مى داد] و آنگاه خود را رها

مى كرد ( 14 ) نه چنين است [آتش] زبانه م ىكشد ( 15 ) پوست سر و اندام را
( بر مي كند( 16
پوست بدن اهل جهنم پيوسته رويانده مي شود تا سوختن آنان دائمي باشد.
ياتِنَا سوفنُصلِيهِمنَارا كُلَّما نَضِجتجلُودهمبدلْنَا هم - إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِ
﴾ جلُودا غَيرَها لِيذُوقُواْ الْعذَابإِنَّ اللّه كَانَ عزِيزًا حكِيما ﴿نساء 56
ترجمه: به زودى كسانى را كه به آيات ما كفر ورزيد هاند در آتشى درآوريم -
كه هر چه پوستشان كباب گردد پوستهاى ديگرى بر جايش قرار مي دهيم تا
( عذاب را بچشند آرى خداوند تواناى حكيم است ( 56
در حالت طبيعي هنگامي كه پوست در معرض آتش قرار مي گيرد
سوزش هولناكي ايجاد مي شود اما اگر پوست كاملا بسوزد گيرنده هاي
عصبي پوست هم مي سوزند و تا جائيكه سوخته باشند درد از بين مي رود،
گرچه درد در نواحي عميقتر وجود دارد. مكانسيم دوم حفاظتي طبيعي،
بيهوشي است. هرگاه درد يا سوزش از حد وحشتناكي بالاتر برود فرد
بيهوش مي شود كه ديگر درد نمي كشد. حال دقت كنيد خداي عادل! و
مهربان! محمد اين هردو مكانيسم را مختل مي كند تا گناهكار بدبخت براي
هميشه و با بالاترين حد ممكن احساس درد و سوزش كند. هرچه پوست
مي سوزد جاي آن روييده مي شود تا بازهم بسوزد.

اعماق بدن فرد گناهكار نيز سوزانده مي شود
در قرآن گفته شده كه سوختن تنها به سطح بدن محدود نمي شود
بلكه تا اعماق بدن فرد گناهكار سوزانده مي شود. دقت كنيد
 حج: فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعتلَهمثِيابمن نَّارٍ يصبمِن فَوقِ رؤُوسِهِم
﴾ الْحمِيم﴿ 19 ﴾ يصهرُ بِهِ ما فِي بطُونِهِم والْجلُود ﴿ 20
ترجمه: پس كسانى كه كفر ورزيدند جامه هايى از آتش برايشان بريده شده -
است [و] از بالاى سرشان آب جوشان ريخته م ىشود ( 19 ) آنچه در شكم
( آنهاست با پوست شان بدان گداخته مى گردد ( 20
با گرزهاي آهنين جهنميان را شكنجه مي كنند.
﴾ ولَهم مقَامِعمِنْ حدِيدٍ ﴿حج 21
( ترجمه: و براى آنان (اهل جهنم) گرزهايى آهنين است ( 21 -
عذاب جاودانه ي نافرمانان
﴾ ومن يعصِ اللَّهورسولَه فَإِنَّ لَه نَار جهنَّم خَالِدِينَ فِيها أَبدا ﴿جن 23
ترجمه: و هر كس خدا و پيامبرش را نافرمانى كند قطعا آتش دوزخ براى
( اوست و جاودانه در آن خواهند ماند ( 23
-والَّذِينَ كَفَرُوا لَهمنَار جهنَّملَا يقْضَى علَيهِمفَيموتُوا ولَا يخَفَّفعنْهم منْ
( عذَابِها كَذَلِكنَجزِي كُلَّ كَفُورٍ (فاطر 36

ترجمه: وكسانى كه كافر شد هاند آتش جهنم براى آنان خواهد بود حكم به -
مرگ ايشان نمى شود تا بميرند (جاودانه اند) و نه عذاب آن از ايشان كاسته
( شود هر ناسپاسى را چنين كيفر مى دهيم ( 36
جاودانه بودن عذاب جهنم دهها بار (فقط از ريشه ي لغوي خلد
35 بار آمده است) در قرآن تكرار و تأكيد شده است. خدا گناهكاران را
براي هميشه، نه يك ميليون سال، نه يك ميليارد سال، نه هزاران ميليارد سال
ونه هزاران ميليارد ميليارد سال بلكه بمدت بي نهايت در جهنم مي سوزاند
و شكنجه مي كند
در مجموع خداي محمد، انسان گناهكار را زنده زنده و هوشيار از
پوست تا عمق، مي سوزاند، آنهم بمدت بينهايت. سوختني كه در دنياي
طبيعي محال است. آيا شكنجه اي بالاتر از اين قابل تصور است؟ آيا هيچ
جنايتكاري در تاريخ بشر مثل نرون و چنگيز و هيتلر توانسته است كه يك
ميلياردم خدا شكنجه كند؟ حتي هيتلر هم كه كوره هاي آدم سوزي داشت،
مردگان را مي سوزاند نه انسانهاي زنده را. اگر انسان زنده اي را در كوره ي
ذوب آهن يا در مركز خورشيد هم بيندازند سر سوزني قابل قياس با عذاب
خدا نيست. چراخداي محمد اينقدر بيرحم و شكنجه گر است؟!. و جالب
اينكه در انتهاي بسياري از آيات عذاب (مثل آيه ي نساء 5 فوق)، خود را
توانا و حكيم مي داند!!! توانائي خود را در شكنجه كردن به رخ سوزندگان
جهنم مي كشد و اينهمه شكنجه ي جاودانه ي غير قابل تصور را حكيمانه
قلمداد مي كند!!! چه حكمتي در شكنجه ي بينهايت است؟ اگر منظور خدا

تربيت كردن انسانهاست كه امروزه همگان مي دانند و در دانش روانشناسي
ثابت شده كه ضجر و آزار راه درستي براي تربيت انسان نيست. و حتي از
توبيخ رواني كودكان هم بايد احتراز كرد چه رسد به آزار جسمي. انسان
ذاتا در مقابل آزار پاسخ منفي رواني مي دهد. بعلاوه تربيت افرادي كه بطور
دائم در جهنمند معني ندارد چون هيچگاه نجات نمي يابند و به درجه ي
برتري نمي رسند
بزرگترين ظلم خداي محمد، سوزاندن جاودانه ي گناهكاران است
در قرآن گفته شده كه هدف خدا از عذاب جهنميان اجراي عدالت
است حال مي پرسيم چگونه مجازات بدي به بدي مشابه آن، ميتواند معادل
زنده زنده سوزاندن و حتي سوزاندن جاودانه باشد. چنانچه در ابتداي اين
فصل مطرح شد، عدالت حكم مي كند كه بين جنايت و مجازات تناسب
وجود داشته باشد. مجازات به مثل يا متناسب با عمل در همه جا بعنوان
امري عادلانه پذيرفته شده است و چنانچه مطرح شد قرآن هم آنرا پذيرفته
است. براي يادآوري، قرآن هم گفته كه
( منْ عمِلَ سيئَةً فَلَا يجزَى إِلَّا مِثْلَها (غافر 40
ترجمه: كسيكه كار بدي انجام دهد مجازات نمي شود مگر شبيه كار بدش -
پس هر كس ظلمي يا گناهي كرد بايد مشابه آن مجازات شود. حال
گناهكارترين فرد مثل هيتلر را در نظر بگيريد. هيتلر موجب مرگ 55 ميليون
انسان شد. عدالت حكم مي كند كه هيتلر 55 ميليون بار و بهمان نحوي كه

افراد را كشته بايد كشته شود. يعني كشته شود دوباره زنده شود و باز كشته
شود تا 55 ميليون مرتبه. حال مي پرسيم آيا سوزاندن هيتلر بمدت بينهايت
در جهنم عادلانه است؟ قطعا نه. سوزاندن در جهنم به آن نحوي كه قرآن
توصيف مي كند با هيچ جنايت بشري برابري نمي كند بعلاوه جاودانه بودن
مجازات نيز با هيچ جنايتي برابري نمي كند حتي اگر هيتلركسي را در آتش
بطور زنده سوزانده باشد بايد او را بهمان نحو سوزاند. اما در اين دنيا
كسيكه در آتش سوزانده مي شود بيش از چند دقيقه ضجر نمي كشد و
بيهوش مي شود. فرض كنيد هيتلر تمام اين انسانها را زنده زنده سوزانده
بود. هر انساني چند دقيقه سوزاندن را حس مي كند اما فرض كنيد كه هر
انساني يك ساعت ضجر كشيده باشد تا بميرد. عدالت حكم مي كند كه
هيتلر 55 ميليون ساعت سوزانده شود نه بينهايت. حال دقت كنيد كه قرآن
براي كشتن يك نفر سوزاندن جاودانه را در نظر گرفته است:
- ومن يقْتُلْ مؤْمِنًا م تَعمدا فَجزَآؤُه جهنَّم خَالِدا فِيها وغَضِباللّه علَيهِ ولَعنَه
﴾ وأَعد لَهعذَابا عظِيما ﴿نساء 93
ترجمه: و هر كس عمدا مؤمنى را بكشد كيفرش دوزخ است كه در آن -
جاويدان خواهد بود و خدا بر او خشم مى گيرد و لعنتش مى كند و عذابى
 بزرگ برايش آماده ساخته است 
!چطور قتل يك نفر معادل سوزاندن بينهايت است

Monday, July 16, 2018

جهنم شكنجه گاه خدا(بخش یکم)

در قرآن عذابهائي براي گناهكاران در نظر گرفته شده است كه هيچ
انساني نمي تواند حتي تصور كند چه رسد تحمل. در اينجا گزيده اي از
آيات جهنم آورده مي شود تا تصويري كلي از شكنجه گاه خدا داده شود.
جهنميان در آتش جهنم با زنجير هفتاد ذرعي بسته مي شوند
- الحاقه: خُذُوهفَغُلُّوه﴿ 30 ﴾ ثُمالْجحِيمصلُّوه﴿ 31 ﴾ ثُمفِي سِلْسِلَةٍ ذَرعها
﴾ سبعونَ ذِراعا فَاسلُكُوه﴿ 32
ترجمه: بگيريد او را و در غل و زنجير كشيد ( 30 ) آنگاه ميان آتشش
اندازيد ( 31 ) پس در زنجيرى كه درازى آن هفتاد ذرع است وى را در بند
( كشيد ( 32
جهنميان خودشان هيزم جهنمند و مأموران غلاظ و شداد (فوق العاده خشن
و بيرحم) جهنم را اداره مي كنند
- يا أَيها الَّذِينَ آمنُوا قُوا أَنفُسكُم وأَهلِيكُم نَارا وقُودها النَّاسوالْحِجارةُ علَيها
﴾ ملَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدادلَا يعصونَ اللَّهما أَمرَهمويفْعلُونَ ما يؤْمرُونَ ﴿تحريم 6
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آورده ايد خودتان و كسانتان را از آتشى كه

سوخت آن مردم و سنگهاست حفظ كنيد بر آن [آتش] فرشتگانى خشن
[و] سختگير [گمارده شده] اند از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپيچى
( نمى كنند و آنچه را كه مامورند انجام م ىدهند ( 6
جهنميان از درخت زقوم مي خورند كه مثل فلز گداخته در شكمها مي
جوشد
- صافات: أَذَلِكخَيرٌ نُّزُلًا أَمشَجرَةُ الزَّقُّومِ ( 62 ) إِنَّا جعلْنَاها فِتْنَةً لِّلظَّالِمِينَ
63 ) إِنَّها شَجرَةٌ تَخْرُجفِي أَصلِ الْجحِيمِ ( 64 ) طَلْعها كَأَنَّهرؤُوسالشَّياطِينِ )
كِلُونَ مِنْها فَمالِؤُونَ مِنْها الْبطُونَ ( 66 ) ثُمإِنَّ لَهمعلَيها لَشَوبا منْ 65 ) فَإِنَّهملَ )
( حمِيمٍ ( 67 ) ثُمإِنَّ مرْجِعهملَإِلَى الْجحِيمِ ( 68
ترجمه: آيا از نظر پذيرايى اين بهتر است يا درخت زقوم ( 62 ) در حقيقت ما
آن را براى ستمگران عذابى گردانيديم ( 63 ) آن درختى است كه از قعر
( آتش سوزان مى رويد ( 64 ) ميوه اش گويى چون سرهاي شياطين است ( 65
( پس [دوزخيان] حتما از آن مى خورند و شكمها را از آن پر م ىكنند ( 66
سپس روي آن آب آلوده ي سوزاني مي نوشند ( 67 ) آنگاه بازگشتشان
( بى گمان به سوى دوزخ است ( 68
- دخان: إِنَّ شَجرَةَ الزَّقُّومِ ( 43 ) طَعامالْأَثِيمِ ( 44 ) كَالْمهلِ يغْلِي فِي الْبطُونِ
45 ) كَغَلْيِ الْحمِيمِ ( 46 ) خُذُوه فَاعتِلُوهإِلَى سواء الْجحِيمِ ( 47 ) ثُمصبوا )
( فَوقَ رأْسِهِ مِنْ عذَابِ الْحمِيمِ ( 48 ) ذُقْ إِنَّكأَنتالْعزِيزُ الْكَرِيم( 49
ترجمه: آرى درخت زقوم ( 43 ) خوراك گناه پيشه است ( 44 ) چون مس
گداخته در شكمها م ىجوشد ( 45 ) همانند جوشش آب جوشان ( 46 ) او را
بگيريد و به ميان دوزخش بكشانيد ( 47 ) آنگاه از عذاب آب جوشان بر
سرش فرو ريزيد ( 48 ) (به تمسخر و تحقير به او گفته مي شود) بچش كه
( تو همان ارجمند بزرگوارى ( 49
آب خوراكي جهنميان، آب چركين جوشاني است كه چهره هاي جهنميان
را كباب و روده هايشان را از شدت داغي قطعه قطعه مي كند.
- إِنَّا أَعتَدنَا لِلظَّالِمِينَ نَارا أَحاطَ بِهِمسرَادِقُها وإِن يستَغِيثُوا يغَاثُوا بِماء كَالْمهلِ
.( يشْوِي الْوجوهبِئْسالشَّرَابوساءتمرْتَفَقًا(كهف 29
ترجمه: ما براى ستمگران آتشى آماده كرده ايم كه سراپرده هايش آنان را در
بر مى گيرد و اگر فريادرسى جويند به آبى چون مس گداخته كه چهره ها را
بريان مى كند يارى مى شوند وه چه بد نوشيدني و چه بد جايگاهى است
(29)
(

Monday, June 4, 2018

ممنوعيت نقد هر آنچه به دين مربوط است


هرگونه نقد هر آنچه به اسلام مربوط است ممنوع است چون فرد
مسلمان بايد اسلام را بطور كل قبول داشته باشد و نقد آيه اي از قرآن ياحديثي از محمد نشانگر بي ايماني به آنست كه موجب ارتداد ميشود كهحكم مرگ دارد. چنانچه در آيه ي زير مطرح 









شده است
- أَفَتُؤْمِنُونَ بِبعضِ الْكِتَابِ وتَكْفُرُونَ بِبعضٍ فَما جزَاء من يفْعلُ ذَلِكمِنكُمإِلاَّ خِزْيفِي الْحياةِ الدنْيا ويومالْقِيامةِ يرَدونَ إِلَى أَشَدالْعذَابِ وما اللّهبِغَافِلٍ عما تَعملُونَ (بقره 85)                            ترجمه: آيا شما به پار هاى از كتاب ايمان مى آوريد و به پاره اى كفر مى ورزيد

پس جزاى هر كس از شما كه چنين كند جز خوارى در زندگى دنيا چيزى نخواهد بود و روز رستاخيز ايشان را به سخت ترين عذابها بازبرند و
.( خداوند از آنچه مى كنيد غافل نيست ( 85
حال اگر اين سلب آزادي را بگذاريد در كنار اين اصل, كه اسلام
مدعي است كه پاسخ همه ي نيازهاي بشري را دارد و عملا هم سعي كرده
براي بسياري جنبه هاي زندگي انسان تكليف تعيين كند. نتيجه اين مي شود
كه طبعا حق هرگونه آزادي انديشه و نقد در امور وسيعي از زندگي را از
بشر سلب كرده است. يك ايدئولوژي فراگير مثل اسلام, بصورت فراگيري
دست محققان و متفكران را مي بندد و نقد و تفكر و انديشه را فلج مي كند.
يعني آزادي فكر و بيان، فقط در اموري قابل تصور است كه اسلام از آنها
حرفي نزده باشد. گستردگي قانونگذاري در اسلام موجب شده كه زندگي
افراد متدين بيش از هر چيزي با دين بگذرد. حتي نحوه ي توالت رفتنشان
را نيز دين تعيين مي كند و اين در حاليست كه از نقد و خردورزي در مورد
اين احكام منع شده اند.

Friday, June 1, 2018

برتري مسلمان بر غير مسلمان


 يكي  از  طبقه  بندي  هاي  مردم  در  قرآن , تقسيم  انسانها  به  دو  طبقه  ي عقيدتي  مسلمان  و  غير  مسلمان  (كافر)  است.  در  قرآن  لغت  كافر  در  مورد تمام  غير  مسلمانان  بكار  برده  شده  كه  شامل  بي خدايان , مشركان  , بت
پرستان  , منافقان  و  اهل  كتاب  (يهودي ومسيحي)  مي  شود







. البته در احكام تفاوتهائي بين اهل كتاب و ديگر كفار وجود دارد. در حدود 60 % از آيات
قرآن در موردكفار بحث شده است. اين آيات پر است از تحقير و توهين و
دستور كشتار و وعده ي مرگ و عذاب براي كفار. در حاليكه مسلمانان از
همه ي حقوق و مزايا برخوردارند كفار از بيشتر حقوق انساني محرومند.
كفار پليدند, و از حيوانات پست ترند
( - يا أَيها الَّذِينَ آمنُواْ إِنَّما الْمشْرِكُونَ نَجس(توبه 28
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آورده ايد, حقيقت اين است كه مشركان
نجسند.
.( - إِنَّ شَرَّ الدوابعِنداللّهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ فَهملاَ يؤْمِنُونَ (انفال 55
ترجمه: بى ترديد بدترين حيوانات نزد خدا كسانى اند كه كفر ورزيدند و
ايمان نمى آورند
 أَمتَحسبأَنَّ أَكْثَرَهميسمعونَ أَويعقِلُونَ إِنْ همإِلَّا كَالْأَنْعامِ بلْ مأَضَلُّ
﴾44سبِيلًا ﴿فرقان 
ترجمه: يا گمان دارى كه بيشترشان (كفار) مى شنوند؟ يا
مى انديشند؟ آنان جز مانند چهارپايان نيستند بلكه گمراه ترند.

Sunday, May 20, 2018

جواز تجاوز جنسي به بردگان زن حتي زن شوهر دار اسير

در آيه ي 23 نساء زناني كه رابطه ي جنسي با آنان حرام است 
را ذكر ميكند و در آيه ي 24 مي گويد 
( - والْمحصنَاتمِنَ النِّساء إِلاَّ ما ملَكَ تأَيم انُكُم كِتَاب اللّهِ علَيكُم(نساء 24ترجمه: و زنان شوهردار [نيز بر شما حرام شده است] به    استثناى زنانى كه
مالك آنان شده ايد 






[اين] فريضه الهى است كه بر شما مقرر   گرديده است.
يعني نزديكي با كنيز شوهر دار جايز است. راه اصلي كنيز گرفتن هم در
اسلام از طريق جنگ با غير مسلمانان است بنابر اين زنان شوهر دار و يا
دختراني كه در جنگها توسط مسلمانان ربوده مي شوند بر مسلمانان حلال
است كه به آنها تجاوز جنسي كنند.

Tuesday, May 1, 2018

برده گيري زنان و تجاور به آنان

 روشی  برای  تصاحب  زنان  در  اسلام  بردگي  است .  محمد درجنگهايش  زنان  و  دختران  و  كودكان  را  مي  ربود  و  با 

لشكريانش قسمت
مي كرد و زنان و دختران بعنوان بردگان جنسي مادام العمر 









مورد تجاوز
جنسي قرار مي گرفتند. كمي تأمل كنيد؛ شنيده ايد كه بعضي پادشاهان در
جنگ با دشمنانشان مثلا زنان يك روستا را براي شبي در اختيار سربازانشان
قرار مي دادند. زشتي و شناعت اينكار قلب هر انسان سالمي را به درد مي
آورد. حال دقت كنيد؛ محمد دختران و زنان غير مسلمانان را و حتي زنان
شوهر دار را نه براي يك شب، بلكه براي هميشه در اختيار سربازانش بلكه
ملك سربازانش قرار مي داد زنان آزاد را به درجه كالا تنزل مي داد تا هم
براي مسلمانان نوكري كنند و هم براي هميشه ابزار لذت جنسي آنان باشند.
اين شنيعترين كاري است كه انساني مي تواند مرتكب شود اينكار يك
جنايت هولناك است كه در زشتي قرين ندارد. آيا تو بعنوان يك انسان
432
عاقل گمان مي كني كه اين جنايات هولناك، كه قرآن و محمد به آن دستور
داده اند، كار خداست؟ آيا ممكن است خدا تا اين حد رذل باشد؟

Nikta Esfandiari

 جوانترین کشته ی آبان خونین۲۰۱۹ Nikta Esfandani The Youngest victim of the regime crackdown on Iran protests . November 2019 the security fo...